از اون روز کذایی ، شش سال گذشته.
ققنوس شدم و از خاکستر خودم دوباره متولد شدم. عشقم را آبدیده کردم و فهمیدم که هستم و چه میخواهم.
الآن، اکنون ، نفس زندگیام در کنارم آرام خوابیده و عاشق بابای مهربونش هست که من عاشقانه دوستش دارم.
من خوشبختترین هستم.
شش سال پیش باورم نمیشد که با گذشت شش سال، زندگیم این همه تغییرات و تحولات را تجربه کند.
خدایا متشکرم
درباره این سایت